ویدا میگم بله
میگه اگه گفتی تو مشتم چی قایم کردم
میگم شکلات
میگه نه
باید بازش کنی
هر کاری کردم باز نمیشد
ولی بالاخره بازش کردم
حالا توش چی بود .. هیچی
میگم بابا کلک زدی
میگه اخه تا باز کردی پرید عجله داشت
میگم بابا چی بود
میگه یه بوس کوچولو بود میخواست بپره رو لپات
میگم آهان پس اینطور
حالا یادم باشه از این کلکا یاد بگیرم
دایی...برچسب : نویسنده : vidaa19 بازدید : 115