برچسب : نویسنده : vidaa19 بازدید : 134
ویدا میگم بله
میگه اگه گفتی تو مشتم چی قایم کردم
میگم شکلات
میگه نه
باید بازش کنی
هر کاری کردم باز نمیشد
ولی بالاخره بازش کردم
حالا توش چی بود .. هیچی
میگم بابا کلک زدی
میگه اخه تا باز کردی پرید عجله داشت
میگم بابا چی بود
میگه یه بوس کوچولو بود میخواست بپره رو لپات
میگم آهان پس اینطور
حالا یادم باشه از این کلکا یاد بگیرم
دایی...برچسب : نویسنده : vidaa19 بازدید : 114
چقد غصه های آدما یه شکل دیگه است
چقد آدما رنگارنگن...یکی همه چی داره سلامتی نداره
اصلا چقد ما ادما میتونیم به روی خودنون نیاریم خیلی چیزارو..
خجالت میکشم از خودم بنویسم .از بابا از مامان
فکر میکنم امروز ننویسم بهتره
دایی...برچسب : نویسنده : vidaa19 بازدید : 125